بیستمین سالگرد درگذشت اسماعیل نواب صفا، شاعر ترانه‌های جاودان

امروز، ۱۹ فروردین، بیست سال از پرواز ابدی زنده‌یاد اسماعیل نواب صفا، ترانه‌سرای بزرگ و راوی احساسات ناب ایرانی، می‌گذرد. مردی که با قلمش بهار را به ترانه آورد و با واژه‌هایش قلب‌ها را به رقص درآورد، هنوز در میان ما زنده است؛ در هر نوای «آمد نوبهار»، در هر آهنگ «تک‌درخت» و در هر زمزمه‌ای که از عشق و جوانی سخن می‌گوید.

نواب صفا، زاده‌ی ۲۹ اسفند ۱۳۰۳ در کرمانشاه، با ترانه‌هایش به موسیقی سنتی ایران جانی تازه بخشید و با همکاری با اساتیدی چون مجید وفادار، مهدی خالدی و خوانندگانی چون بنان، دلکش و مرضیه، میراثی ساخت که زمان را درنوردیده است. او نه‌تنها شاعر بود، بلکه قصه‌گوی لحظه‌های زندگی ما؛ از شادی‌های ساده تا غم‌های عمیق.

زنده‌یاد نواب صفا در راديو زاهدان ١٣٤٢

عكس من ای نشان ز هستی من
شاهد روز و روزگار منی
يادگاری ز عمر رفته من
سايه عشق پايدار منی
مظهر رنج بيكرانه من
جلوه درد بي شمار منی
پايدارى كه عكس من هستی
ماندگاری كه يادگار منی

 

 

آواز دلکش در دستگاه همایون همراه ویولن مجید وفادار

آواز دلکش در دستگاه همایون همراه ویولن مجید وفادار

 

خاطره كوتاه از برنامه در گوشه و كنار شهر

سر گذشت راديو – خاطره كوتاه از برنامه در گوشه و كنار شهر

پخش‌کننده صوت

پربسته با صدای بانو دلکش شعر اسماعیل نواب صفا

پربسته با صدای بانو دلکش

شعر: اسماعیل نواب صفا

آهنگساز: پرویز یاحقی

 

لینک یوتوب
https://youtu.be/4ek0PZ872gk?si=2JdC8YTu3quHzuxV

«هستی» یا «رؤیای هستی»

«هستی» یا «رؤیای هستی» عنوان ترانه یا تصنیفی با صدای زنده یاد “غلامحسین بنان” است که با شعری از زنده نام “اسماعیل نواب صفا” و بر روی آهنگی از استاد “حسینعلی ملاح” اجرا شده‌است.
این ترانه که از آن با عناوین دیگری همچون «نغمه هستی» و «قصه پرملال» نیز یاد شده‌است، به خاطرِ آهنگ دلنشین و مضمونِ فلسفی شعر آن، یکی از شاخص‌ترین و به یاد ماندنی‌ترین آثار استاد “بنان” محسوب می‌شود. بنابه گفته زنده یاد “پری بنان”، همسر استاد “بنان”، این هنرمند در میان تصنیف‌های متعددی که اجرا کرده بوده، به تصنیف «هستی» بیش از سایر تصنیف‌ها و ترانه‌های خویش علاقه داشته و به خصوص در سال‌های پایانی عمر خویش، به‌طور دائم و مکرر به این ترانه خود گوش می‌داده‌است.
زنده یاد “اسماعیل نواب صفا”، شاعر ترانه «هستی»، در کتاب خاطراتش که با عنوان قصه شمع انتشار یافته، از ترانه «هستی» («رؤیای هستی») به عنوان یکی از بهترین و شاخص‌ترین ترانه‌هایی که در دوران ترانه سرائیش سروده نام برده و در مورد آن می‌نویسد:
روانشاد “ملاح” دو آهنگ ساخته‌اند که شعر هر دو از من می‌باشد، یکی: سرود پولاد است و دیگری آهنگی در بیات اصفهان، که با مدولاسیون یا پرده گردانی یا یه اصطلاح مرکب خوانی، به سه گاه رفته و دوباره در بیات اصفهان یا خانه اصفهان بازگشته‌اند.
مقصود “نواب صفا” از سرود پولاد، به احتمال قوی همان سرودی است که به مناسبت افتتاح ذوب آهن (شرکت ملی فولاد ایران امروزی)، در اوایل دهه سی خورشیدی ساخته شد و توسط اندیشه که از خوانندگان مطرح آن روزگار بود، اجرا گردید.
نواب صفا” همچنین دربارهٔ شعری که خود برای این ترانه ساخته‌است، می‌نویسد:
این شعر دارای مضمونی فلسفی است که برای بار نخست چنین مضمونی بر روی آهنگ توسط من ساخته شده‌است و قسمتی از آغاز آن را نقل می‌کنم:
هستی چه بود، قصهٔ پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو، افسانه‌ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی

پخش ترانه هستی با صدای غلامحسین بنان

منابع
نواب صفا، اسماعیل (۱۳۷۷)، قصه شمع، تهران: البرز
صبور، دکتر داریوش (ویراستار) (۱۳۶۹)،
از نور تا نوا (یادنامه غلامحسین بنان، استاد آواز ایران)، تهران: دنیای کتاب و کتابفروشی تاریخ

تصنیف ماندگار «جوانی»‌ در مایه افشاری

پخش‌کننده صوت

تصنیف ماندگار «جوانی»‌ در مایه افشاری
خواننده: حسین قوامی

شاعر: نواب صفا

آهنگساز: حسین یاحقی

ای جوانی رفتی زدستم درخون نشستم
جوانی ، کجایی ، چرا رفتی که من از تو طرفی نبستم
غم پیری ، نبود دیری که درهم شکستم

جوانی را زکف داده‌ام رایگانی

کنون حسرت برم روز و شب برجوانی

نه هوشیار و نه مستم ندانم که کی هستم جوانی چو رفتی تو زدستم

ندیدم سود از جوانی در زندگانی چه حاصل از زندگانی دور از جوانی

جفاها کشیدم دردا که دیدم از مهربانان نامهربانی
غمت را نهفتم درسینه اما با کس نگفتم راز نهانی

ندیدم سود از جوانی در زندگانی چه حاصل از زندگانی دور از جوانی

تویی جلوه شبابم که چون جویمت نیابم
امیدم ، کجایی کجایی اگر در برم نیایی

بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی

 

«هستی» یا «رؤیای هستی»

«هستی» یا «رؤیای هستی» عنوان ترانه یا تصنیفی با صدای زنده یاد “غلامحسین بنان” است که با شعری از زنده نام “اسماعیل نواب صفا” و بر روی آهنگی از استاد “حسینعلی ملاح” اجرا شده‌است.
این ترانه که از آن با عناوین دیگری همچون «نغمه هستی» و «قصه پرملال» نیز یاد شده‌است، به خاطرِ آهنگ دلنشین و مضمونِ فلسفی شعر آن، یکی از شاخص‌ترین و به یاد ماندنی‌ترین آثار استاد “بنان” محسوب می‌شود. بنابه گفته زنده یاد “پری بنان”، همسر استاد “بنان”، این هنرمند در میان تصنیف‌های متعددی که اجرا کرده بوده، به تصنیف «هستی» بیش از سایر تصنیف‌ها و ترانه‌های خویش علاقه داشته و به خصوص در سال‌های پایانی عمر خویش، به‌طور دائم و مکرر به این ترانه خود گوش می‌داده‌است.
زنده یاد “اسماعیل نواب صفا”، شاعر ترانه «هستی»، در کتاب خاطراتش که با عنوان قصه شمع انتشار یافته، از ترانه «هستی» («رؤیای هستی») به عنوان یکی از بهترین و شاخص‌ترین ترانه‌هایی که در دوران ترانه سرائیش سروده نام برده و در مورد آن می‌نویسد:
روانشاد “ملاح” دو آهنگ ساخته‌اند که شعر هر دو از من می‌باشد، یکی: سرود پولاد است و دیگری آهنگی در بیات اصفهان، که با مدولاسیون یا پرده گردانی یا یه اصطلاح مرکب خوانی، به سه گاه رفته و دوباره در بیات اصفهان یا خانه اصفهان بازگشته‌اند.
مقصود “نواب صفا” از سرود پولاد، به احتمال قوی همان سرودی است که به مناسبت افتتاح ذوب آهن (شرکت ملی فولاد ایران امروزی)، در اوایل دهه سی خورشیدی ساخته شد و توسط اندیشه که از خوانندگان مطرح آن روزگار بود، اجرا گردید.
نواب صفا” همچنین دربارهٔ شعری که خود برای این ترانه ساخته‌است، می‌نویسد:
این شعر دارای مضمونی فلسفی است که برای بار نخست چنین مضمونی بر روی آهنگ توسط من ساخته شده‌است و قسمتی از آغاز آن را نقل می‌کنم:
هستی چه بود، قصهٔ پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو، افسانه‌ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی

منابع
نواب صفا، اسماعیل (۱۳۷۷)، قصه شمع، تهران: البرز
صبور، دکتر داریوش (ویراستار) (۱۳۶۹)،
از نور تا نوا (یادنامه غلامحسین بنان، استاد آواز ایران)، تهران: دنیای کتاب و کتابفروشی تاریخ